"کنفرانس"
آقا امروز پسرک من کنفرانس دارد.
دیشب وقتی دارم برایش مسواک می زنم تا بخوابد می گوید:"فردا همون کنفرانس رو داریم ها!"
می گویم:"کدوم ؟"
می گوید:"همون که در مورد حیوون مورد علاقه مونه"
کمی هول می شوم و نمی دانم این موقع شب برای کنفرانس(!) فردایش چه می خواهد و کاملا
استرسم را ناخواسته به او منتقل می کنم:
"حیوون مورد علاقه ت چی؟ در موردش چی می دونی؟ چرا زودتر نگفتی؟ الان می خواهی چی کار
کنی؟"
هانی:" کارام آماده اس. حیوون مورد علاقه م تمساح و کروکودیله. هر دو از یه خانواده ان ولی کروکودیل
دندوناش بزرگتره"
من:" همین؟! دیگه ازش چی می دونی؟"
هانی:" تو تو داررت المعاف(!) خوندی برام. تخم گذاره. خزنده است. دو زیست ه. از پوستش کیف و کفش
و پالتو درست می کنن. قاچاقچی ها می کشنش. طرفدارای محیط زیست با کشتنشون مخالفن. ولی
من دوست دارم یکی شون رو بکشم. فقط یکی شون رو و برای خودم کیف و کفش و پالتو و کت درست
کنم."
خیالم راحت می شود. برایش روی برگه با کمک خودش نقاشی می کشم تا پسرکم برای اولین
کنفرانسش چیزی را از قلم نیاندازد. خیلی دوستش دارم و برای ارائه خوبش دعا می کنم.