هانی عزیزم , ایلیا جانم

  باران قشنگی می بارید. خوشحالم که هانی باران را دوست دارد و زیر باران لذت می برد. خرمالوها تمیز شده اند. صدای باران از ناودان و شیروانی می پیچد توی خانه. نو می شویم.       ...

                           وقتی هانی عزیزم عزم سواد آموزی می کند:                                و با دوستان دوران پیش دبستانی اش:                               پسرکم می خواست مخترع شود اما حالا می خواهد فیلسوف و دانشمند هم ...

  مرداد 88 بود. هانی از روی مبل می رفت بالا می پرید پایین. روز تولدش بود. ولی براش جشن تولد نگرفته بودیم. مدام بهش تذکر می دادم ولی گوشش بدهکار نبود. خاله هاش اومده بودم خونه مون به خاطر تبریک تولد هانی. یکبار که پرید پایین، جیغ بلندی کشید و ... . مچ دستش مو برداشته بود. ظهر جمعه بود و درمانگاه رودهن هم بی پرسنل. بردیمش دماوند و آتل گرفت. وقتی خونه رسیدیم سمیه جون (مامان صبا) نهار درست کرده بود.  فرداش هم بردیمش تهران گچ گرفتن. دو سه روز بعد هم بردیمش دریا روحیه اش عوض شه.           دور گچ دستش رو بستیم خیس نشه.   ...

      ظهر تابستان است و هانی گرم ش شده. برهنه روی مبل نشسته و دارد از خودش عکس می گیرد.   کاملا هم جدی نشسته انگار که در آتلیه است و صد تا نورافکن و دوربین به سمتش نشانه رفته اند.              ...

  از تهران که می ریم مشهد بین شاهرود تا سبزوار بدترین مسیر رو داریم. بیشتر از دو ساعت راه، خشک، جاده یکنواخت و خسته کننده و ... . تو راه چند تا کاروانسرا ست. با برج و بارو و آب انبار و ... یکبار ایستادیم و گشتی زدیم . هانی دیگر خسته شده بود و برای خودش در سایه استراحت می کرد.        ...

      این عکس را هانی گرفته. می گوید:" این سه تا ماییم. من و بابا و مامان" شما که حدس زدید کی هانی ه، کی منم، کی مامان هانی. راستی این پست رو من نوشتم(بابای هانی).          ...

       هانی در مزرعه گندم. بهار است و هنوز گندمها سبزند. عکس در بهار سال 1388 است.               ...

  هانی (یا اخمالو خان) توی بغل بابایی نشسته و نمی دونیم چرا اخم کرده.        ...

                                مائده خانم 7 اربیبهشت  ماه سال 1388 به دنیا آمد و آنوقت بود که مامان هانی برای اولین بار در دنیا "خاله" شد. اونقدر ناز کرد که اصلن دوربین رو نگاه نکرد.   البته 13 روز بعد یعنی در 20 اردیبهشت ماه سال 1388 صبا خانم پا به دنیا گذاشت و مامان هانی برای بار دوم خاله شد. نور داره چشمهای صبا خانم را اذیت می کنه!                       ...

  زمستان 87 بود. برای اولین بار هانی پشمک های زمان کودکی ما را تست می کند.                                                     ...